اهمیت آگاهی و معرفت در دعا
( 2258)چون پیمبر دید آن بیمار را |
|
خوش نوازش کرد یار غار را |
( 2259)زنده شد او چون پیمبر را بدید |
|
گوییا آن دم مر او را آفرید |
( 2260)گفت بیماری مرا این بخت داد |
|
کآمد این سلطان بر من بامداد |
( 2261)تا مرا صحت رسید و عافیت |
|
از قدوم این شه بیحاشیت |
( 2262)ای خجسته رنج و بیماری و تب |
|
ای مبارک درد و بیداری شب |
( 2263)نک مرا در پیری از لطف و کرم |
|
حق چنین رنجوریی داد و سقم |
( 2264)درد پشتم داد هم تا من ز خواب |
|
بر جهم هر نیمشب لابد شتاب |
( 2265)تا نخسبم جمله شب چون گاومیش |
|
دردها بخشید حق از لطف خویش |
( 2266)زین شکست آن رحم شاهان جوش کرد |
|
دوزخ از تهدید من خاموش کرد |
( 2267)رنج گنج آمد که رحمتها دروست |
|
مغز تازه شد چو بخراشید پوست |
( 2268)ای برادر موضع تاریک و سرد |
|
صبر کردن بر غم و سستی و درد |
( 2269)چشمهْ حیوان و جام مستی است |
|
کان بلندیها همه در پستی است |
( 2270)آن بهاران مضمر است اندر خزان |
|
در بهار است آن خزان مگریز از آن |
( 2271)همره غم باش و با وحشت بساز |
|
میطلب در مرگ خود عمر دراز |
یار غار: عامه این لقب را به ابو بکر دادهاند، چون او در هجرت رسول (ص) از مکه به مدینه همراه وى بود و رسول (ص) براى پوشیدن خویش از چشم مشرکان مکه در غارى که به نام ثَور معروف است رفتند.[1] و در محاوره یعنی دوست صمیمى، رفیق شفیق.
غار جهان گر چه تنگ و تار شده است عقل بسنده است یار غار مرا
(ناصر خسرو)
دم: ظاهراً مقصود نفس، دم رسول (ص) است و به «آن لحظت» نیز معنى کرد ه اند.
بىحاشیت: بىتجمل و شکوه ظاهرى. چنان که در نهج البلاغه آمده است: «رسول خدا (ص) روى زمین (غذا) مىخورد و چون بنده مىنشست و به دست خود پاى افزار خویش را پینه مىبست و جامه خود را وصله مىنمود و بر خر بىپالان مىنشست و دیگرى را بر ترک خود سوار مىفرمود.»[2]
دوزخ از تهدید من...: یعنی دوزخ دیگر مرا نمی ترساند.
رنج گنج آمد:
تا رنج تحمل نکنى گنج نبینى تا شب نرود روز پدیدار نباشد
(سعدى)
موضع تاریک: کنایه از تحمل ریاضت در زاویهها و تحمل سختیها، و در آن اشاره است به «چشمه حیوان» که در تاریکى است.
ز کارِ بسته میندیش و دل شکسته مباش که آب چشمه حیوان درون تاریکى است
(سعدى، بوستان)
صحابی بیمار همین که پیامبر را دید، زنده شد، به حدّی که گویا همان دم آفریده شده است. مولانا میگوید: چه خجسته است رنج بیماری و تب، چه فرخنده است درد و بیداری شب. حق تعالی از روی لطف و احسان در دوران سالخوردگیام به من این چنین کسالت و بیماری عطا کرد و دردی به من داد، تا مبادا سراسر شب را مانند گاومیش بخوابم. از این درد و رنجِ من دریای رحمت الهی برای من به جوش و خروش آمد و دوزخ از تهدید من خاموش شد. رنج، گنجخانهای است که رحمتهای فراوانی در آن نهفته است. صبر و تحمل بر اندوه و ناراحتی، سرچشمهْ آب حیات و جام مستی الهی است، زیرا همهْ مقامات والای معنوی در سایهْ انکسار و خواری و بردباری بر مشقات به دست میآید. به تعبیر مولانا در چنین خزانی «بهار» پنهان است. البته هر درد و رنجی نمیتواند به تصفیه روح و تهذیب نفس کمک کند، بلکه منظور از درد، دردی است که فرزانگان و روشنبینان دارند.در قرآن کریم در چندین آیه بدین نکته توجه داده شده است، از جمله در آیه «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ اَلْخَوْفِ وَ اَلْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اَلْأَمْوالِ وَ اَلْأَنْفُسِ وَ اَلثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ اَلصَّابِرِینَ: و مىآزماییم شما را به چیزى از بیم و گرسنگى و کاهش مال و جان و محصولها و شکیبایان را مژده ده.»[3]
آن کسى را کش چنین شاهى کُشد سوى بخت و بهترین جاهى کشد
گر ندیدى سودِ او در قهر او کى شدى آن لطفِ مطلق قهر جو
243- 242 / د /1
در ناز و نعمت به سر بردن، و از آسیب و بیمارى بر کنار بودن، و عمر دراز داشتن از خواهشهاى نفسانى است، وچه بسا متنعم بودن به این نعمت ها، مکر الهی و استدراج باشد. آنان که با نفس و خواهشهاى آن مخالفت کردند، و مال و خواسته را ندیده گرفتند، و حیات آن جهان را بر زندگى این جهان ترجیح دادند، سود بردند که دستور راهنمایان دین چنین است. امام صادق (ع) فرمود: «خوشا بندهاى که با نفس و هواهاى خود جهاد کند و آن که سپاه هواى خویش را بگریزاند به خشنودى خدا ظفر یابد.»[4]
[1] - (نگاه کنید به: سوره توبه، آیه 40)
[2] - (نهج البلاغه، خطبه 160)
[3] - سوره بقره،آیه 155
[4] - (بحار الانوار، ج 67، ص 69، از مصباح الشریعة)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |